جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
(هم خانه ام ادعا می کند که تقریباً هر شب حضور شما را حس می کند. آیا این ممکن است؟ آیا باید همانطور که به شما گوش می دهم به او هم گوش دهم؟ (متشکرم.) هم خانه؟ (هم خانه.) (اوه، دوست...) (هم خانه این شخص ادعا می کند که هر شب حضور شما را حس می کند. آیا این ممکن است؟ و آیا باید مثل پیروی از استاد به این شخص گوش دهد، یا نه؟) ممکن است. لزوماً آن شخص نه، اما این همیشه با شاگردان ممکن است. گاهی مردم می توانند حضور استاد معنوی را در خانه خود ببینند بدون اینکه استاد آنجا باشد، بدون حضور فیزیکی واقعی استاد. و به همین دلیل استاد همیشه می تواند به شاگردان کمک کند – فرقی نمی کند که کجا باشند – بدون اینکه نیاز باشد در یک بدن فیزیکی باشد. حتی اگر آنها نبینند، استاد همیشه آنجاست. و گاهی مردم نمی بینند، اما می توانند احساس کنند. اگر آنها معمولا نمی بینند، گاهی در یک حادثه اضطراری، استاد برای کمک به آنها حضور خواهد داشت و در آن زمان آنها هم می توانند ببینند. بیشتر در مواقع اضطراری است. در "کُن کاین"، کودکان زیادی ادعا کردند که مرا دیده اند؛ این که من بیرون رفتم و به آنها کتاب و چیزهایی دادم، اما هرگز به آنجا نرفته بودم. من همچنان در بانکوک بودم. [این] یعنی کودکان ناآشنا که متشرف نشده اند. آنها مرا قبلا ندیده اند. هیچ غیرممکنی در قدرت معنوی وجود ندارد. اما این قدرت جادویی نیست. من مجبور نیستم آنجا بمانم، پا روی پا بیندازم و چند مودرا انجام دهم یا چند مانترا بخوانم تا خودم را به خانه شما برسانم. این به طور طبیعی اتفاق می افتد. این به لطف قدرت استاد است. وقتی می گویم استاد، منظورم متعالی ترین خدا، بودا است. منظورم این چینگ های فیزیکی نیست. من به خودم افتخار نمی کنم. امیدوارم متوجه شده باشید که من به صورت سوم شخص می گویم "استاد". من فقط یک خیلی... این بدن فیزیکی فقط یک وسیله بسیار حقیر [است]. پس هرگز اجازه نمی دهم که شاگردان مقابل این جسم فیزیکی تعظیم کنند یا هیچ پیشکش بی معنی، سجده و چیزهایی مثل آن انجام دهند. و به همین دلیل است که من هیچ کمک مالی نمی پذیرم یا [برای من] هیچ خدماتی بخاطر تعالیمم انجام نمی شود. کامل رایگان است. اکنون رایگان، وسط رایگان، بعدا رایگان. من خودم می توانم پول دربیاورم، از جسم خودم مراقبت کنم، و بلیط بخرم تا حالا بیام و باز شما را ببینم. پس از طرف شما به چیزی نیاز ندارم. شما هر چه به دست می آورید از بودا است. من نیازی به دریافت حقوق برای آن ندارم. (کسانی که باغبان هستند باید با حشراتی که به گیاهان شان زیان می رسانند مبارزه کنند. چطور می توانند از آن اجتناب کنند؟) (کسانی که شغل یا حرفه ی کشاورزی دارند باید با چندین حشره که به گیاهان زیان می رسانند مبارزه کنند. چگونه از این امر اجتناب کنیم؟) چطور اجتناب از... (چطور از آن اجتناب کنیم؟) حشرات؟ (تا با حشرات مبارزه کنیم.) اگر بخواهید از آن اجتناب کنید، پس باید از حرفه خود اجتناب کنید. اما بعد همه گرسنه خواهند بود. این خوب نیست. این شغل شماست؛ ادامه دهید. هر کارمای کوچکی که دارید، من هم شریکم، چون از برنج شما می خورم! اما اگر مدیتیشن را با متد کوان یین تمرین کنید کارما پاک خواهد شد. وگرنه، حتی نفس کشیدن، شستن دستها، راه رفتن در خیابان: همه گناهند، همه حشرات را می کشند. این کار را عدم کشتن یعنی ما عمداً موجودی را بخاطر اینکه فرد بدی هستیم، یا بخاطر اینکه از رنج لذت می بریم، نمیکشیم. فقط اینکه نمی توان از آن اجتناب کرد. پس نیازی نیست که متعصب باشیم. وگرنه، بعد از روشن ضمیری، شاید بودا هم می ترسید و مجبور می شد همیشه زیر درخت "بودی" بنشیند چون جرات نمی کرد راه برود، جرأت نمی کرد نفس بکشد، جرأت نمی کرد چیزی بخورد، بعد می مرد. و بعد ما امروز بودیسم را نمی داشتیم. درسته؟ (درسته.) (متوجه شدید؟) (این شخص استاد را در خانه اش دیده که لباس طلایی پوشیده اند و به او هدایایی می دهند. ترجمه این است که او استاد را در خانه اش دیده که لباس طلایی پوشیده بودند و به او هدیه داده اند. (او فقط می خواهد این را بگوید.) شما نباید تجربیات معنوی خود را بگویید. همینطور درمورد هم خانه [سئوال] قبلی. سکوت کنید. درباره سطح معنوی تان خودستایی نکنید جز در مواقعی که واقعا ضروری است. برای مثال، وقتی که استاد به شما اجازه می دهد، آنوقت می توانید آنرا بگویید. وگرنه، آن را از دست می دهید. و دفعه بعد او به من می نویسد و گزارش می دهد: "چطور شده استاد که [شما] دیگر نمی آیید؟" لذت ببرید و سکوت کنید. تجربه های معنوی زیاد هستند. هرچه داشته باشیم هیچوقت کافی نیست. وگرنه، اگر بوداییت پایانی داشته باشد، آنوقت مانند یک خانه می شود – و نیز مثل یک زندان. آنوقت دیگر آزادی نیست. مثل اینکه به بالا برسید و آنجا توقف کنید – در جوار سقف. یک سقف وجود دارد. بسیار خب. (تمام شد.) دیگر نیست؟ من رستگار شدم! اوه، خوبه. از همه شاگردان و افراد خوبی که در برگزاری سخنرانی کمک کردند تشکر می کنم. همچنین از وزارت خارجه تشکر می کنم که پلیس های زیادی را برایم در جاهای مختلف ترتیب داده تا با ترافیک مبارزه کنند. همچنین از پلیس ها تشکر می کنم که برای محافظت از من در جاده کمربندهای سفتی می پوشند و کلاه ایمنی سنگین به سر می گذارند. و از همه شما بخاطر توجه محبت آمیز[تان] تشکر می کنم. متشکرم. اگر دیگر شما را ندیدم، مواظب خودتان باشید. و به بودا، خدا، دعا کنید تا به شما کمک کند که به موقع رستگاری را پیدا کنید. کسانی که امروز تصمیم گرفتند آن را پیدا کنند، مفتخرم که در خدمت شما باشم. آرزوی بهترین ها را دارم. Photo Caption: زندگی فیزیکی: برخی شکوفا میشوند برخی میمیرند. جویای الوهیت درون باشید