جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
من شاگرد استاد هستم. پسرم امسال شش ساله است، از بدو تولد وگان بوده، اما هنوز متشرف نشده است.وقتی استاد به ما گفتند که برای نجات دنیا، استاد باید بطور موقت یا دائم بمیرد، چند روز بعد، پسرم یک تجربه درونی داشت، و آنرا اینگونه به من گفت:"روزی در حالی که مشغول مراقبه بودم، دیدم که روی گل نیلوفر آبی ایستادم و مرا به جایی رساند که در آن سه حفرۀ به رنگهای زرد، سیاه و بنفش وجود داشت. فورا حفرۀ زرد مرا به درونش مکید، و به معبدی برد.من استاد را به شکل مجسمهای طلایی رنگ دیدم که میدرخشید، و به بلندی یک ساختمان بود. دیدم از سر استاد یک گل نیلوفر آبی بیرون آمد. پس از آن استاد حرکت کردند و برخاستند. صدای بلندی آمد که زمین را تکان داد. خیلی ترسیدم و به سمت استاد دویدم. اما ایشان خیلی بزرگ بودند، من فقط میتوانستم ساق پای ایشان را در آغوش بگیرم.و روزی دیگر، همچنین در حین مدیتیشن، دیدم که تمام بدنم نور زرد روشنی را ساطع میکند. سر تراشیدهام حتی از بدنم هم نورانی تر بود. شنیدم که استاد مرا صدا زدند: 'برای نجات مردم به جهنم برو.'وقتی به جهنم رفتم، آتشی بزرگ و عده زیادی را دیدم که توسط شیطانی با ریش قرمز و دو شاخ و دو نیش بلند، شکنجه می شدند.شیطان به من گفت "برگرد به خانه." بنابراین، با دو بالم به بهشت پرواز کردم، و به استاد گفتم که شیطان به من اجازه نداد مردم را نجات دهم.بعد استاد یک صلیب را بیرون آوردند، و دایره کوچکی روی زمین کشیدند. ناگهان نردبانی از گل نیلوفر آبی ظاهر شد که بهشت را به جهنم متصل میکرد. صلیب چنان درخشان بود که شیطان مجبور شد چشمانش را بپوشاند و نمیتوانست ببیند.در آن زمان استاد تمام جهنم سوزان را نجات دادند. پس از آن، استاد از صلیب برای کشیدن دایره در جهت مخالف استفاده کردند، و حفره به سوی جهنم بسته شد."وگان: سالهای نوری فاصله از جهنم.وگان: سمبل بهشت.هرکدام از شاگردان استاد، تجربه های معنوی درونی مشابه، متفاوت یا بیشتری دارند و/یا برکات دنیوی دارند؛ اینها فقط نمونه هایی هستند. معمولا ما آنها را، بخاطر توصیه استاد، با کسی درمیان نمی گذاریم.برای دانلود رایگان تجربیات بیشتر لطفا از این سایت دیدن فرمایید SupremeMasterTV.com/to-heaven