جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
سوسکهای سیاه ازدحام کردند تا وارد بدن شخص-گاو نر شوند، اما نتوانستند وارد بدنش شوند؛ شخص-گاو نر مقدس از سوسکها نمیترسید.
Host: در یک تماس تلفنی در ۲۰ اکتبر ۲۰۲۱، استاد اعظم چینگ های محبوب مان (وگان) توضیح دادند که تشرف، به قدرت استاد واقعی نیاز دارد و خطرات تشرف دادن اساتید دروغین را فاش کردند.Master: شما نباید بدون اجازه استاد، تشرّف دهید. در زمان تشرّف، ما به افراد گفته ایم که تشرف را برای خود نگه دارند. (بله. درسته.) اما اگر شما به نوعی، به آن گوش ندهید و به خاطر منیت تان، به خاطر سطح پائین تان راه خودتان را بروید و به دیگران تشرّف بدهید، آنوقت شما، هم به خودتان و هم به شخص متشرّف آسیب خواهید رساند. چون سطح شما بسیار پائین است. (بله. درسته.) شما مدعی هستید که استاد هستید درحالیکه نیستید. (درسته.) [...]چنین چیزی اتفاق می افتد. این در طول عمر من نیز اتفاق افتاده، که کسی فکر میکرد که اگر فقط دستورالعمل را بگوید و مانند استاد راه برود، بر سر اشخاص دست بکشد، آنوقت همه اش همین است. (بله.) [ولی] گنجینه عظیمی پشت آن است که او یاد نگرفته. (بله.) [...]اما اغلب مایا است که آنها را فریب میدهد. چون هر کسی که چنین کند، هر کسی که بیرون برود و بدون اجازه استاد تشرف بدهد و ادعا کند که خودش استاد است و هیچ چیزی نداند، و فقط از تعالیم استاد کپی کند، فقط از سخنان استاد کپی کند، فقط از اقدامات بیرونی استاد کپی کند، فقط از سخنرانی استاد کپی کند، و ادعا کند که متعلق به اوست، این یعنی او منیت بسیار زیادی دارد، و این نوع منیت، مایا را جذب میکند. (بله.) این نقطه ضعف او میشود و مایا میتواند با او مرتبط شود و به قلمروی او وارد شود. (بله، متوجه ام.) بعد دیگر تحت حفاظت نیست و حتی ارتباطش با استاد قطع میشود، چون منیت او دیواری در اطرافش ایجاد میکند. (درسته.)همچنین، این صادقانه نیست. (بله.) شما ادعا می کنید که یک "استاد" هستید، اما نیستید. شما هیچ قدرتی ندارید. پس "کارما" ی خودش به خودش برمی گردد و او همچنین با دادن تشرّف، "کارما" ی دیگران را می گیرد، بعد، همه آنها به جهنم می روند. هیچ کمکی نیست. (بله.) ارتباط قطع شده. (بله، استاد.) مثل سیم برقی که از پریز کشیده میشود.Host: "مویون" یکی از اعضای انجمن بینالمللی استاد اعظم چینگ های (همه وگان) یک مشاهده درونی دریافت کرد که جهنم اساتید دروغین را نشان میداد...Muyun: در ۸ ژوئن، ۲۰۲۲، استاد درونی گفت، "داریم به جایی میرویم."ما ۴ نفر با عجله حرکت کردیم و بر روی سیارهای تاریک فرود آمدیم. نمیدانستیم کجای دنیا بود. دستهایمان را روی زمین تاریک گذاشتیم و سیاهچالی را زیر زمین کشف کردیم، اما طراحی بسیار پیچیدهای داشت و باز کردنش دشوار بود.استاد، وسیلهای جادویی مانند گیره کاغذ بیرون آوردند و نوکش را خیلی تیز کردند. " شووووو!" تیزی این وسیله، سریعا در فولادی را دایرهوار برش زده و باز کرد. در که باز شد، گاز سمی خیلی بدی از سوراخ بیرون زد! وقتیکه گاز تقریبا تمام شد، پایین را نگاه کردم و دیدم داخلش تونلی هست. حشرات سمی زیادی از جمله سوسکهای سیاه شروری که مانند فیلم «مومیایی» در گورها مخفی میشدند، در داخل تونل خزیده بودند.استاد وسیلهای جادویی شبیه به کوزهای شیشهای را بیرون آوردند و سوسکهای سیاه را دور کردند. سوسکها مانند رود سیاه و غولپیکری بیرون خزیدند... مدت زیادی منتظر ماندیم تا این لشکر سوسکها از لانه بیرون بیایند. این لشکر سوسکها واقعا ترسناک بودند! اگر اجازه داشتند در بدن انسان نفوذ کنند، قلب، کبد و اندامهای داخلی را میخوردند. آنچه فیلم نشان داد در واقع حقیقت دارد!خیلی خوابآلود بودم و درحالیکه حواسم نبود، ۲ سوسک سیاه، به زره طلایی نفوذ کردند، وارد ساعد چپم شدند و بلافاصله ۲ تکه بزرگ از گوشتم را خوردند! بلافاصله به سمت قصر "توشیتا" پرواز کردم و بیرون در فریاد زدم: "استاد لائوتسه! لطفا بیایید و نجاتم بدهید!" لائوتسه با عجله بیرون آمد، قرص سیاهی از دهانش بیرون آورد، آن را در سوراخ بازوی من گذاشت و بازویم آرام آرام بهبود یافت. از لائوتسه تشکر کردم و جرأت نکردم مأموریت را به تأخیر بیندازم. لائوتسه هم بر شخص- گاو نر سبزی سوار شد تا با من به صحنه برگردد.وقتی لائوتسه رسید و دید چه اتفاقی دارد میافتد، شخص-گاو نر را رها کرد، و شخص- گاو نر بسیار بزرگ شد. شخص- گاو نر فریاد زد "مووو" و وارد شد، و با شاخهای بزرگش ورودی غار را خراب کرد. سوسکهای سیاه ازدحام کردند تا وارد بدن شخص-گاو نر شوند، اما نتوانستند وارد بدنش شوند؛ شخص-گاو نر مقدس از سوسکها نمیترسید. او غیرقابل توقف بود و سوراخهای بزرگ زیادی در ورودی غار ایجاد کرد. سوسکهای سیاه بیشتری بیرون آمدند، گویی بیشمار بودند.شخص-گاو نر سبز، دهانش را باز کرد تا سوسکها را بجود و سوسکهای زیادی وارد شکمش شدند. شکمش ناگهان ورم کرد، انگار که باردار بود، اما شخص-گاو سبز حالش خوب بود.لائوتسه فریاد زد، "گاو پیر!" آنوقت، شخص-گاو نر سبز با شکم سنگینی که تکان میخورد، به آرامی به سمت لائوتسه رفت. وقتیکه به لائوتسه رسید، لائوتسه سرش را مهربانانه نوازش کرد و شخص-گاو نر سبز رنگ ۲ بار به سمت لائوتسه "موو" کرد. بعد از مدتی، شخص-گاو نر سبز دهانش را باز کرد و هرچه تف کرد به سوسکهای طلایی تبدیل شد. او ویژگیهای تاریک اصلی آنها را تغییر داده و به سوسکهای طلایی بیضرری تبدیل کرده بود. همچنان تعداد زیادی سوسک طلایی از دهان شخص-گاو مقدس بیرون میآمدند. جای تعجبی نیست که لائوتسه شخص-گاو سبز را آورده بود؛ او میتواند این سوسکهای سیاه را تحت سلطه خود درآورد! با تحسین به لائوتسه نگاه کردم. لائوتسه با لبخندی ریش سفیدش را نوازش کرد و شخص-گاو نر سبز را به کاخ "توشیتا" برگرداند.در این زمان، هیچ سوسک سیاهی در غار نبود. استاد به سرعت وارد غاری شدند که توسط شخص-گاو نر مقدس ویران شده بود. تاریک و وحشتناک بود، و ما مقابل خودمان غاری را دیدیم که میلههای آهنی داشت، و چند نفر داخلش حبس شده بودند.گیره موی لنگر دریایی را بیرون آوردم و داخل شکاف فرو بردم. وقتی به زور بازش کردم، حصار آهنی به بیرون پرتاب شد.Host: سنجاق موی لنگر دریایی وسیله جادویی قدرتمندی است که مخصوصا توسط "تائی زنرن"، چهرهای مهم در تائوئیسم و ادیان سنتی چین، خلق شده است. در بالای این وسیله، شکل سر "نژا" وجود دارد. "نژا" الهه محافظ تائوئیست است که بخاطر شجاعت و روح تسلیمناپذیرش تجلیل شده است. طبق افسانهها، "تائی زنرن"، استادِ "نژا" است.Muyun: استاد به سرعت و با نگرانی وارد شدند و نگاهی به افراد زندانی داخل انداختند. این افراد تا حدی شکنجه شده بودند که دیگر به عنوان انسان قابل تشخیص نبودند. برخی مارها و کرمهای سمی دور گردنشان پیچیده، برخی کرمهای سمی در سوراخهای بینیشان فرو رفته بودند و برخی حشرات سمی در چشمانشان خانه کرده بودند. کرمهای ناخن که بر روی دمشان نیش داشتند زبان بعضی از آنها سوراخ کرده بودند. منظره غیرقابل تحملی بود! اشکهای استاد با دیدن این صحنه جاری شد، زیرا آنها شاگردان ایشان بودند! ما ممارستکنندگان شوکه شده بودیم و آنها را سریعا بیرون کشیدیم. بیحال روی زمین دراز کشیده بودند.استاد درون گفتند، "آنها همان اساتید دروغین اولاک(ویتنام) هستند که از نام من برای تشرف دادن و آموزش دارما استفاده کردند. زبانش پر از کرم ناخن است و هیچ راهی برای از بین بردنشان وجود ندارد. دیدن شاگردانم که به چنین شرایطی دچار میشوند، خیلی ناراحتکننده است! اگرچه آنها مرتکب جرم شنیعی شدهاند، اما نمیتوانستم بگذارم اینطور مجازاتشان کنند، بنابراین شما را برای نجات آنها آوردم. این کارمای کوچکی نیست، و همه شما باید مقداری از آن را تحمل کنید."بر روی یک زانویم نشستم و به استاد گزارش دادم، "استاد در زندگیهای بسیار کارمای بیپایان تمام موجودات با ادراک را تحمل کردهاند و با این حال تحمل مجازات موجودات با ادراک را ندارند. در این صورت، مردم فقط برکت و شفقت استاد را هدر میدهند. نمیتوانم تحمل کنم که استاد عذاب بکشند، بنابراین آنها باید مقداری مجازات شوند!"دوباره از استاد پرسیدم: "بدن فیزیکی این افراد هنوز زنده است، نه؟ چرا روح آنها در اینجا زندانی است؟"استاد گفتند، "تظاهر به استاد بودن جرمی شنیع است که کائنات نمیتواند تحمل کند، بنابراین با آنها برخورد خواهد شد. آنها صلاحیت استاد بودن را ندارند، اما وانمود کردند که استادند، بنابراین قلب و کبدشان توسط این نوع سوسک سیاه خورده شده و از دهها هزار حشره که درون آنها میخزند رنج خواهند برد. اگر برای نجاتشان نیامده بودیم، باید تا ابد این درد دلخراش را تحمل میکردند! میتوانید برگردید، این را یادداشت کنید و به سایر ممارستکنندگان هشدار دهید."